سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخت‏ترین گناهان گناهى بود که گناهکار آن را سبک شمارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :5
کل بازدید :39725
تعداد کل یاداشته ها : 28
103/2/14
8:29 ع

بانوی بزرگوار صفیه بادی حق را برای آخرین وداع سر مرقد مطهر سیدرضا مظاهری بردیم.زیر پیکر بی جان این بانوی فرزانه را که گرفتم سنگینی بار اندوه هایش از دنیا را مقداری حس نمودم و حال عجیبی بهم دست داد.پیکر نورانیش را که روی قبر شهیدمظاهری گذاشتیم دیگر از کوره در رفتم و سیل ناله هایم امانم را برید.بزرگ مادری فرزانه بود که در دامان والدینی بزرگوار تربیت یافته بود.خانه ی مادری خویش را در نظر آوردم در محله ی تاج احمدی های تبریز که هر شب در اتاق بزرگ پذیرای اش کلاس های قرآن حاج قلی طلیسچی برگزار می شد و خیل مشتاقان این کتاب آسمانی در این اتاق بزرگ دور هم جمع می شدند و از حاج قلی معروف قرآن می آموختند.و از این کلاس بود که علما و فضلای زیادی تحویل جامعه شد.جگر گوشه ی صفیه بادی حق قبل از انقلاب چنانچه قبلا گفته بودم در چنگ ساواک افتاده و زندانی شد و در اوایل جنگ با بعثیان نیز در کنار پدر به لقاءالله پیوست و قلب این مادر والا را داغدارتر نمود.با همان قلب مصدومش بعد از شهادت فرزند نشستن را روا ندانسته و بهمراه پدر شهید مظاهری (در اوقاتی که ایشان از جبهه به مرخصی می آمدند) به خانه ی خانواده های شهدا و اسرا و مجروحین رفته و تا حد توان درجهت کاهش  آلام آنان فعالیت می نمود.در اواخر عمرشان نیز همچون دیگر ایام زندگی و همانند خواهر بتول مظاهری و مرحوم میراکبر مظاهری بیشتر اموال و دارایی خویش را وقف فقرا می نمود.در تشیع پیکر مطهرش که با وضو وارد شده بودم برای تلقین خود پیش قدم شده و وارد قبر گردیدم و پارچه سیاه را که روی سرم گرفتند در حال تلقین زار زار گریستم و با تلقین عالم حاضر حاج آقا شاهمرادی تکانش می دادم.گریستنم هم دلیلی جز این نداشت : 1- به حال خویش گریه می کردم که روزی همچون اهل قبور تنهای تنها خواهیم ماند و کسی به دادمان نخواهد رسید.نه بچه،نه پدر و نه مادر و برادر و خواهر. خدا خواهد بود و ما و اعمالمان 2- پیر زن داغدیده حداقل 12 سال از اواخرعمر مبارکش را تنها ماند.فکر که می کردم تصورش برایم اسفناک بود چگونه می شود فردی با آن سن و سال و با آن همه درد و بیماری شب ها تنها بماند، من که در این سن و با آن همه سابقه ی جبهه و مبارزه نمی توانم شبی تنها بمانم، در اسلام کراهت شدیدی هم دارد فردی تنها بماند.نجابتش و اینکه منت کسی را نمی کشید یک طرف قضیه بود و بی معرفتی ما اهل دنیا و مال اندوز یک طرف دیگر.بهر حال این سخن کوتاه می کنم و بیشتر نمی گویم که دنیا طلبان بدشان می آید.وثوقم آن بود که سیدرضا از همان دقایق اول مادر را تحویل گرفتند و اطمینان داشتم که از این به بعد تنها نمی مانند.