سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :5
کل بازدید :39721
تعداد کل یاداشته ها : 28
103/2/14
6:28 ص

هرگاه مـرا مى دید از یوسف گمگشته اش سراغ مى گرفت. در حالى که بغض گلویش را مى فشرد و اشک در چشمانش حلقه مى زد مى گفت، مى دانى که من زندگى ام را در جنگ و انقلاب صرف کرده ام .از وضعیت فرزندان جانبازم هم اطلاع کامل دارى، دیدى که یوسفم را هم خود راهى نمودم، اگر از او خبرى دارى بگو، ناراحت نمى شوم. "یوسف کنگرى جوان فرزانه اى بود که در منطقه ماووت عراق همسنگر من بود و در جریان تک نیروهاى بعثى مفقودالاثر شده بود". مانده بودم با این پیرمرد روشن ضمیر چگونه روبرو شوم. او گمان می کرد من از شهادت یوسف خبر دارم ولى سخن نمى گویم. حاج صاحبعلی به رغم سن بالایش در کنار رزمنده ها در جبهه هاى مختلف حضور یافته و ایفاى وظیفه کرده بود . صدمات شیمیایى تن رنجورش را ضعیف تر و نحیف تر مى نمود و تنها آرزوى مرد آهنین دوران مبارزه، دیدار یوسف و یا دستکم آگاهى از سرنوشت فرزند دلبندش بود. اما عوارض شیمیایى به او امان نداد تا در دنیا به دیدار عزیزش نایل آید و حاج صاحبعلى کنگرى به فیض شهادت رسید و چندى نگذشت که پیکر پرپر شده یوسف هم به میهن اسلامى بازگشت. روحشان قرین الطـاف بیکران الهى باد و براى شادى روحشان صلوات. حمیدمظاهری راد