سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :1
کل بازدید :40245
تعداد کل یاداشته ها : 28
103/9/4
3:41 ع

بسمه تعالی

بیانیه ی انتخاباتی شماره ی 3 حمیدمظاهری راد(حوزه ی تبریز،آذرشهر و اسکو)

 و به واقع همانگونه که امام راحل فرمودند : این محرم و صفر است که اسلام عزیز را زنده نگه داشته است.اصلاح طلبی هستم که به اصولگرایی به سیاق جریانی که خود را منتسب به آن نموده و از تخلفات وزیری که هزاران میلیارد از سهم مردم در وزارت تحت سیطره اش دزدی شده براحتی می گذرد معتقد نبوده و در زندگی اصولی را سرلوحه ی خویش قرار داده ام که سیدالشهدا جان خود و خاندان شریفش را فدای آن نمود.این مملکت در شرایط حاضر به فدایی سینه سرخی نیازمند است که هدفش ارتزاق سفره های خالی مردمی باشد که به قول امام راحل از امت پیامبر برترند.در زندگی با چراغ خاموش حرکت ننموده و در راه معبود،بهانه های واهی نیاورده و بذل جان را کمترین پاسخ به نعمات پروردگار علی الخصوص نعمت عظمای فرصت زیستن در این کره ی خاکی دانسته ام.امروز غسل شهادت نموده ام تا بمانند تمامی عمرم عافیت طلبی و محافظه کاری را کنار بگذارم.مسئولین اگر به فریادهای بیست ساله ی من گوش میکردند حداقل در شهر تبریز فساد اداری امروز به حداقل میزان خویش تقلیل می یافت.میخواهم در ابتدا جهت تنویر افکار عمومی اعلام دارم که اعتقاد شدیدی به آرمانهای امام راحل داشته و تحت هیچ شرایطی راضی به این نیستم که بیانیه ها،مقالات و مطالبم(بالغ بر بیست هزار) توسط بیگانگان انعکاس یابد.در کل تریبون اصلی ام وبلاگهایم (بالغ بر صد وبلاگ فعال) بوده و تحت هیچ شرایطی نمی خواهم از منبر یزید (بیگانگان) حرفهایم بوق و کرنا گردد.وقتی جریانات مختلف ادعای همسویی با مردم نموده اند و در عمل مقابل مردم قرار گرفته اند بنده در کنار مردم بوده ام در هر جایی خدمت نموده ام دایره و گستره خودی ها را بقدری وسیع گرفته ام که بجز بدخواهان همه بتوانند وارد گود گردند.مجبورم بگویم که گلوگاه های فساد را در تمامی ادارات می شناسم و حداقل در شهر تبریز میتوانم در عرض چند ماه حکمرانی خوب را به منصه ظهور گذاشته و مفسدین و دست اندازی کنندگان به بیت المال را شناسانده و یار مقام معظم رهبری در این کلان شهر متصل به ایران اسلامی باشم.چرا باید کسانی که حقایق را می گویند بایکوت گردند؟دوستان شهیدم هر لحظه مرا بسوی خویش می خوانند.منافقین اصلی در این مملکت طبق آیه های سوره ی مبارکه ی بقره کسانی اند که هر روز در لباسی ظاهر میگردند و با به قدرت رسیدن هر جناح و گروه بهره ی خویش را از آنان می برند.فتنه گران و منحرفین اصلی در این مملکت کسانی اند که موجبات فاصله یافتن یاران امام و رهبری معزز را از همدیگر سبب شدند تا به منافع مادی خویش برسند.بنده در تمامی نوشته هایم دلجویی و وحدت را بین دستداران واقعی انقلاب خواستار شده ام.خطر اصلی آتیه ی نظامی که با خون هزاران شهید آبیاری شده همین رانت خواران و چپاولگران و ریا کارانند.بارها منادیان دروغین عدالت طلبی را سر سفره ی سرمایه سالاران دیده و خون دل خورده و شکایت خویش را کنار مزار یاران شهید خویش به آنان عرضه نموده ام.مگر مولای ما علی (ع) بارها کارگزاران خویش را به جهت حضور در سر سفره ی سرمایه داران مواخذه و عزل نفرمودند؟ من یک تنه آمده ام،متفاوتم و فریب نمی خورم و با هیچ گروه و حزب و جریانی عهد اخوت نبسته ام و آنقدر شجاعت دارم که در قطع ید اغیار از بیت المال از خود و خاندان خویش آغاز نمایم.در این راه به فضل پروردگار که حق بندگی اش را ادا ننمودم وثوق کامل داشته و خیر امت را در این راهی که برایم سخت و دشوار خواهد بود یافته ام.شاید حضورم بدلیل متفاوت بودن ایران را در بهت و حیرت فرو برد.از آن جهت احساس خطر اصلی کرده و حاضر شده ام که می بینم ضدانقلابیون واقعی (نه معترضین و منتقدین) میخواهند دلیل کاستی های فراوان را امام و راه آن عزیز سفر کرده معرفی کنند.مطمئنم که آنان که با شخصیت بنده ناآشنایند در عجب مانده اند که چنین شخصیتی با دیدگاههای اصلاح طلبی در هیچ اجتماعی به نفع هیچ جریانی حضور نداشته و در هیچ گروه و حزبی فعال نبوده است.آنچه که مرا واداشت تا باقیمانده ی عمر خویش را در این راه سپری نمایم دینی بوده است که به شهدا دارم و میخواهم در جهت عملیاتی نمودن شاخص های حکمرانی خوب در مملکت اسلامی قدم بردارم.میخواهم تریبون واقعی مستضعفین باشم و این اطمینان را میدهم که همچنانکه در مراکز دیگر همچون عرصه های هنری،ورزشی،اجتماعی،نظامی و سیاسی که تا بحال فعال بوده ام بتوانم خدمتی نمایم و دولتمردان و مجلسیان را به تمکین در قبال تز اصلی ام حکمرانی خوب نمایم دیگر در هیچ انتخاباتی حتی انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا نگردیده و به راه خویش خواهم رفت.باری دیگر هشدار میدهم که با هیچ قدرت و ثروتی پای حقوق مردم معامله نخواهم نمود.ایستاده ام و این ایستادگی را از شهدا و سلاله ی دارم که به آن متصلم.تنها فردی در میان کاندیداها هستم که تمام زندگی ام را بصورت شفاف منتشر نموده ام.علاوه بر اهدافی که در گذشته و بیانیه هایم بیان نموده ام اهداف زیر را نیز مد نظر خواهم داشت

1- فداکاری در راه عزت و سربلندی میهن و جوانان

2- متاسفانه اهالی اندیشه و اصحاب علم وهنر بدلیل عدم توجه دولت به حاشیه رانده شده اند بنده در ماههای قبل با خیل عظیمی از مخترعین و مکتشفین و نخبگان دیدار داشته و به چشم خویش شاهد آن بوده ام که بدلیل عدم استقبال دولت از طرح ها و پروژه هایشان شدیدا سر خورده شده و حتی افسردگی گرفته اند بنده صدای گویای این قشر فرهیخته نیز خواهم بود.

3- میتوان به بهترین وجه و در اسرع وقت سامانه ای طراحی نموده و وضعیت اقتصادی و مالی و برخورداری افراد را رصد نموده و بهره مندی هرکسی را معین کرده و افزایش و کاهش اموال اشخاص را مورد ارزیابی قرار داده و با شفاف سازی اطلاعاتی فساد را به حداقل میزان خود تقلیل داد.

4- درستی مسیری که انتخاب کرده ام چنان برایم معین و معلوم است که صدمات و لطماتی که در سختی آن کشیده ام برایم گوارا می باشد.1400 سال است که قافله سر دادگان و عشاق به زلالی و صافی راه ائمه اطهار ایمان و وثوق کامل دارند.خمینی کبیر از آن رنج می برد که متحجرین و غربزدگان هر یک به نوعی در مسیر تعالی ارزشها و در کل کرامت شخصیت بشری سد ایجاد می نمودند همو که دل پری از متحجرین داشت و بیان می داشت : روزی را مصطفی از کوزه ای آب نوشید کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه می گفتم.

5- مردم این مرز و بوم نبایستی دغدغه ی تامین آتیه ی زندگی خود و فرزندانشان را داشته و امروز خویش را جهت سرمایه گذاری فردای نامعلوم از دست بدهند.طوریکه به آفت مال اندوزی دچار گردند.

6- در شان ملت ایران نیست که صف های پمپ های گازش کیلومترها درازا داشته و مردمان دیار عبودیت از طبقه های مختلف گرانبها ترین زمان خویش را در این صف ها سپری کنند.

7- همه ی مردم ایران می بایست از حقوق مساوی بهره مند گردند اگر فردی بجهاتی از رانت قرار گرفتن در شغلی بهره مند میگردد دیگران نیز می بایست در صورت بیکاری از مبلغی بصورت ماهانه و برخورداری از مزایای ویژه بهره برند و هیچکس بدون درآمد حداقلی باقی نماند.

8- چرا وقتی می خواهی خرید و فروشی ملکی و غیره نمایی واسطه گران و بنگاه ها چنان عرصه را برایت تنگ می کنند که اغلب خریداران و فروشندگان  قادر به رودررویی هم نمی شوند آیا وقت آن نرسیده که از این سوداگران خلع ید گردیده و سامانه هایی ایجاد شوند که دو طرف معامله براحتی با هم مذاکره کرده و به توافق برسند.


  
  


بسمه تعالی

 

بیانیه شماره ی  2 انتخاباتی حمیدمظاهری راد(از حوزه ی تبریز،آذرشهر و اسکو)

 آخرین کلامی که از لبان مبارک امام راحل در آخرین لحظات عمر مبارکشان درآمد این جمله بود:"راه سختی است استقامت کنید"

از خاندان مظاهری میگویم با قدمتی هزار ساله در شهر تبریز،جد پدری ام مرحوم شیخ محمدعلی معروف بود که شخصیتی همچون شیخ خیاط داشته و مردم تبریز فضایل و کرامات متعددی از وی سراغ داشته و نقل می نمایند جد مادری ام هم که میراکبر مظاهری معروفی بود که با اینکه در ایام جوانی از زمین داران مشهور شهر تبریز بود وقتی پس از مجاهدت و ایثار دار فانی را وداع نمود کل زندگی شخصی اش در یک ساک جبهه اش جا میشد چرا که همه زندگی اش را به فقرا و محرومان بخشیده بود چهره ی آشنای جبهه بود و بارها به اذعان اغلب رزمندگان کیلومترها خط دشمن را درنوریده و به قلب دشمن بعثی زده بود همو که تا آخر عمر گهربارخویش در سنگرهای مختلف برای تعالی نظام ارزشی جانفشانی می نمود و در این راه خستگی ناپذیر ظاهر میگردید.از مادری به دنیا آمدم که علاوه بر مجاهدت و تلاش در راه ارزشها و در سنگرهای دفاع مقدس و پشت جبهه و انقلاب خانه اش هنوز هم مامن فقرا و مستمندان بوده و شاید بر تخیل کسی هم نگنجد که فراتر از تمامی مراکز خیریه در این راه خدمات عرضه می نماید.مادری که همپای وی بارها در حالیکه در تظاهراتهای قبل از انقلاب دست در دستش داشتم آماج تیرطاغوتیان قرار گرفته و یکبار هم که هجمه تانکهایشان می رفت تا صدمات جدیی را متوجه مان سازد.خانم مظاهری نامی پر آشنا برای تبریزیانی است که سخاوت و بزرگی او را در تمامی صحنه ها دیده اند.از پدری چشم به هستی گذاشتم که داغ سیدالشهدا داشت و وقتی سینه اش را می گشاید پای روضه هایش همه جمع گردیده و بر جنایات ریاکاران و مزوران تاریخ و ظلمی که بر بشریت و خاندان رسول الله رفته ناله میکنند.بحمدالله از خاندانی که شرحش رفت آموخته ام که اولویت زندگی ام خدمت به خلق الله باشد و زندگی خویش را در مراتب بعدی قرار داده ام.مقتدایم بعد از سیدالشهدا امامی بود که وقتی میرفت طاقت دوری اش را نداشته و با رحلتش چنان برآشفتم که با رحلت ایشان سه بار در آستانه سفر به ابدیت قرار گرفتم چرا که با امام بزرگ شده و در ایشان ذوب گردیده و پیام هایش را جهت زندگی دنیایی ام قرار داده و با حکمش در سیزده سالگی عازم جبهه شده و بارها تا سر حد مرگ رفته بودم شاید تصور این نکته سخت باشد که امروز خواهری در خانه دارم که همسن مدت اصابت تیر خلاص بعثی ها بر سر و گردنم بوده و مادر او را در حالی بدنیا آورد که دوستانم خبر شهادتم را آورده بودند و او اکنون از نقص جسمانی آن دوران در رنج و عذابی شدید می باشد.با قاطعیت می گویم که بجز یک مورد تصادف غیر عمد با خودرو در هیچ مرکز امنیتی،قضایی و انتظامی و .... پرونده ای نداشته و بجز حقوق مردم با هیچ گروه و جناح و شخصیتی مواجه نشده ام.اینجانب بدلایلی جهت تنویر افکار عمومی و پاسخ به هواداران و آشنایان و مشتاقان لازم می دانم به مواردی اشارتی بنمایم.

1-   بدلیل قانونمندی مایل نمی باشم پیش از موعد تبلیغات رسمی کسی صحبتی در خصوص حتی کاندیداتوری ام نموده وتبلیغ نماید.تریبون بنده وبلاگهایم می باشد و در سالیان اخیر موضع گیری هایم را در وبلاگهایم نموده ام.که البته در بسیاری از موارد مورد استقبال اغلب خبرگزاری ها،سایت ها و وبلاگها و جراید قرار گرفته که بنده در این خصوص اطلاعی نداشته ام.اغلب در مسائل مختلف بی پروا و صراحتا مطالب خویش را نگاشته ام چنانکه رصد مسائل بعد و قبل انتخابات و نگاشته هایم مورد استفاده اغلب سایت ها قرار گرفت.تا بحال نه کارتی چاپ کرده و نه اجازه داده ام از تریبونی به نفع کاندیداتوری ام تبلیغ نمایند.حتی در مجالس گوناگون نگذاشته ام مداحان و سخنوران کاندیداتوری ام را اعلام نمایند.البته با اطمینان می گویم که قدرت رای آوری فوق العاده بالایی دارم.

2-   اطمینان کامل دارم که بجهت موضع گیری هایم مورد حمایت هیچ گروه و جناح و شخصیتی قرارنخواهم گرفت چرا که اغلب آنها از صراحت لهجه ام آزرده اند.با اینکه اصلاح طلبم و در این راه هزینه های فراوانی حتی بیشتر از اصلاح طلبان شهیر پرداخت نموده ام میدانم که نمی توانم با آنها هم کنار بیایم.چرا که در راه دفاع از حقوق ملت پای هیچ سندی که بر ضرر آنان باشد را امضا نکرده و با احدالناسی مصالحه نخواهم کرد.

3-   شایستگی اغلب مردم ایران درقبول مسئولیت و مدیریت از بنده ی حقیر بیشتر است ولی چه کنم که جوانان و در کل مردم متاسفانه در سیستم فعلی نمی توانند ابراز وجود نموده و همچون دوران دفاع مقدس که جوانان جای در جای پای بزرگان نظامی و شریعتی گذاشتند شایستگی های خویش را عرضه دارند.همان زمانی که جوانان این مرز و بوم سالیان سال از همسنان خویش فاصله یافته و کاری حسینی و زینبی کردند.

4-   برای لباس عوض کردن نیامده ام چرا که اگر نیتم این بود می توانستم با توافق با رانت خواران،احزاب،سرمایه سالاران و ... چند روز دنیای خویش را بیارایم و آخرت خویش را و زمانی را که در خانه ی قبر با خدای خویش تنهایم به چند روز دنیا بفروشم.اگر لطف خدا نبود در قبال تطمیع اصحاب قدرت و ثروت خود را می باختم.فقط بدلیل ایستادگی در قبال قدرتمندان و انحصارطلبان و اقتدارگران حذف شده و در گوشه ای برای عزت و سرافرازی ملت و میهن می نگارم. 

5-   در زندگی شعار نداده ام،فقط عمل کرده ام.خود و خاندانم در دستگیری از محرومان و ... شب و روز نمی شناسیم.بمانند مقالات آتشینم شاید در این دنیای فانی فقط توسط چند نفر که تعدادشان به انگشتان دست نمی رسد نوشته شود.

6-     همان ندایی که در کربلای ایران و شلمچه و ماووت عراق مرا بسوی خود می خواند دوباره صدا می زند این فاطمیون؟

7-   شاید در میان کاندیداها تنها فردی هستم که نیازمند به شناسایی و تحقیق جهت اثبات صلاحیت ندارم چرا که در مراحل و دورانهای مختلف خویش را به بهترین وجه و با صراحت هر چه تمام عرضه نموده و در راه آرمان ابایی از هیچ گروه و قومی نداشته ام.

8-   در صورت صلاحدید مردم تبریز نماینده ای همچون اعلمی و مطهری خواهم بود.نمی خواهم با نام اعلمی قهرمان برای خود کسب اعتبار نمایم.منظورم از این کلام بیان مصادیق است.اعلمی مصداق یک نماینده خوب بود که متاسفانه بجهاتی فرصت خدمت نیافت همو بود که علیرغم اینکه یک اصلاح طلب واقعی بود مشکلات دولت اصلاح طلب را بر نتافته و معترض برخی از اوضاع گردید و مطهری پرتوان که با اینکه از جرگه اصولگرایان بود در اوضاع بعد از انتخابات چشم بر کوتاهی ها و اشتباهات دولت و اصولگرایان نبسته و خواهان محاکمه و مواخذه مقصرین هر دو طرف دعوا گردید.

9-   بنده با صدای بلند فریاد خواهم زد که مسئولان به ملت ایران اعتماد نمایند و هر معترضی را بیگانه نخوانند.بنده به دو جهت اعتراض به وضع موجود را در هر زمان مفید می دانم الف- هر وضعی مطمئنا می تواند بهتر گردد اگر وضع موجود در هر مقطعی بهینه قلمداد شود و مورد انتقاد منتقدان قرار نگیرد تغییر نپذیرفته و امکان اصلاح نمی یابد.ب- چنانکه قبلا گفته ام جهان در حال تحول است و نباید از تغییرات عقب بمانیم البته در قبال تغییرات اجتماعی تا اندازه ای می باید منعطف عمل کرد که به انحراف مبدل نگردد.

10-  ریا کاری را سمی مهلک برای جامعه می دانم و معتقدم می بایست طوری عمل کرد که تزویرکاران فرصت عرضه اندام نیابند.بارها اعلام کرده ام چرا باید عده ای براحتی بتوانند جلد عوض نموده و گرگانی بخاطر مطامعی لباس میش بر تن نمایند؟

11-  مملکت اسلامی می باید با مدیریت علمی اداره گردد. بنده علاوه بر اینکه دانش آموخته ی عالی شیمی هستم تحصیلات خود را در رشته ی مدیریت را نیز در سطح عالی آن به پایان رسانده ام.متاسفانه در وضع موجود عالمان رشته های مختلف به حاشیه رانده شده اند.بنده منتقد دولتم و حداقل بر این نکته وثوق کامل دارم که دولت در جذب نخبگان و عالمان رشته های مختلف ضعیف بوده و برنامه هایش مورد استقبال نخبگان قرار نگرفته طوری که خود اصولگرایان به اتفاق بر این نکته اذعان کرده اند که این دولت از نخبگان رای آوری نداشته،مگر دولت مملکت را با نخبگانش اداره نمی کند؟  

12- در هفته ای که گذشت از طرف شخصیتها،مقامات و مراکز قدرت و ثروت تماسهای فراوانی گرفته شد و بنده با جسارت هر چه تمامتر دعوت اینان را رد نموده و تسلیم نگردیدم.

13- متفاوت ترینم چرا که اگر وجود شخصیتی چون اعلمی عزیز نبود با قاطعیت می گفتم که حداقل در آذربایجان اصلاح طلبی بمانند بنده در صحنه حضور پیدا ننموده است.

14- شاید گذر عده ای بر مدعیان دروغین بیفتد و در خصوص  بنده حقیر و شخصیتم سوالاتی از آنان بکنند البته که اینان  بدلیل ایستادگی ام در مقابل زیاده خواهی هایشان دلخوری هایی شدید دارند.چراکه پای حقوق ملت زر خرید کسی نشده و مفتخرم به اینکه مورد تائید زیاده خواهان نخواهم بود.

 


  
  

هر‌گاه حکمرانان شما نیکان شما باشند و توانگرانتان سخاوتمندان شما و هر کارتان با شورای همه شما باشد روی زمین برایتان بهتر است از درونش، هر‌گاه حکمرانان شما بدان شما باشند و توانگرانتان بخیل‌های شما و کار‌هایتان به دست نادانان افتد، برای شما هم بهتر است که زیر خاک باشید. (مرگ بر زندگی شرف دارد) (از تحف‌العقول ص 36)

با وضو و قربة ال الله در انتخابات از حوزه ی تبریز،آذرشهر و اسکو با تز حکمرانی خوب ثبت نام کردم وپای حقوق مردم تا پای جان می ایستم.من زبان گویای شهدای خونین کفنی هستم که نا دیدنی ها را در معراج خویش به طریق الی الله دیدند و هیچ نگفتند.من میراث تیر و ترکش و موج انفجار و گازهای سمی و شیمیایی جنگم.من وامدار هیچ گروه و حزب و شخصی نبوده و صدای گویای خانواده هایی ام که پس از سالها هر روز تیر و ترکش و موج انفجار جنگ را تجربه می کنند.به خبرنگار صدا و سیما گفتم که بجهت دغدغه ای که ریشه در مسائل ملی،مذهبی،میهنی و شرعی دارم احساس وظیفه نموده و پای به رقابت نهاده ام.به فضل پروردگار هیچ مشکل و مسئله ای که بتواند مانع ام در این راهی(راهی که از کربلا آغاز گردیده و به کربلای ایران ختم شده و تا ظهور انسان کامل حاضر ادامه دارد) که انتخاب کرده ام نداشته و در زندگی شخصی ام علیرغم برخورداری از امتیازات متعدد و ارتباطات گسترده و وسیع با مدیران عالی رتبه از هیچ رانت و مزیتی در جهت نیل به منافع شخصی سود نجسته ام.تنها جرم من ایستادگی در مقابل زیاده خواهی ها و انحصار طلبی های عده ای بوده که شرح آن مبسوط بوده و قطع ید چپاولگران در موارد متعدد در حد وسع از نتایج آن بوده و اغلب در این راه تنهای تنها بوده ام و کلی هزینه پرداخت نموده ام.

 بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق

                                                        یوسف از دامان پاک خود به زندان میرود

همیشه روزگار تنها روش و منش انتظار را فریادی میدانم که می بایست بر سر ناعدالتی ها کشید.مرحوم بخارایی در دادگاه جور و ستم طاغوت آخرین جملاتی که بر زبان جاری  ساختند این جمله بود
 ناله را هر چند میخواهم که پنهان سر کشم
                                      سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
 به یاد بزرگ پرچمداری که رودی خروشان بود که خیلی ها با دیدنش تن به آب زدند و رفتند.
( الیس الله بکاف عبده (آیا بنده را خدایش کفایت میکند)


به تنهایی رسانه بوده و از شهادت و سیاست در حد وسیعی مطلب نوشته و رسالت خویش در قبال همرزمان و در کل مردم ایران ادا نموده ام.نجات نسل سوم و چهارم انقلاب ، کم کردن فاصله ی نسل ها، جلوگیری از ارتشاء و اختلاس ، کاهش فاصله ی فقر،شفاف سازی ،پاسخگویی از اهدافم بوده و آزادی مطبوعات و جلوگیری از انحصار اطلاعات در نزد عده ای راهکارهایم در نیل به مقصود می باشد.بیست هزار مقاله و مطلب در موضوعات مختلف که اغلب مورد استقبال خبرگزاری ها،سایت ها و جراید گوناگون قرار گرفته قسمتی از فعالیت های رسانه ای بنده می باشد.اگر صالحم دانستند صدای مردم تبریز با بلند فکر کردن همیشگی ام خواهم ماند.سفره های خالی مردم را هدف قرار داده ام و باور و مسیرم طبق آموزه های مذهبی،ملی،و شریعتی ام متفاوت از جیره خواران،اقتدارگرایان و انحصارطلبان می باشد.به دلایلی در پاره ای از موارد از اصلاح طلبان حمایت نموده ام که به یکی از آنها اشارتی می نمایم: به چشم خویش دیدم وقتی هاشمی انحصاری سازی و آزاد سازی می نمود اگر جناح راست(اصولگرایان فعلی) با ایشان همراهی نکرده و همگام جناح چپ معترض برخی اشتباهات میشد خیلی از مسائل پیش نمی آمد. هاشمی و ناطق و لاریجانی و...گرفتار سیستمی گردیدند که خود طراحی نموده بودند.اگر صالحم دانستند همچون استخوان های پوسیده که در ایام انتخابات از خاک بدر می آیند به تبلیغ خویش مبادرت نخواهم ورزید . و به خانواده و دوستان خویش توصیه خواهم نمود که به من رای ندهند چرا که همچنانکه مرا می شناسند با  رای آوری ام صدمات عدیده ای بر تن رنجورم وارد آمده و آسیب های جدیی را در راه میهن متحمل خواهم شد. در این راه با کسی عهد اخوت و پیمان نبسته و همچنانکه اراده نموده ام فقط از خدای خویش شهادت را طالبم و ایزد را در این راه بدهکار خویش دانسته و از وقتی که علیرغم دریافت تیر خلاص زنده ام .یافته ام که خداوند از من چیزی می خواسته که بر این مهم عنایت فرموده. منشور انتخاباتی ام را همچنانکه از نوشته هایم پیداست موارد زیر بر می شمارم:

1-    کاهش فاصله ی بین نسلی: نیاید روزی که باکری و همت و خرازی و چمران و آوینی ها را در افسانه ها بجویند و قصه شهدای گرانمایه را رؤیایی بیش نپندارند. نیاید روزی که در خیال عوض کردن دنیا، به خود آییم و ببینیم که خود عوض شده ایم . آن روز را به یاد داشته باشیم که بندهای اسارت دنیا را پاره کردیم و بال و پر پرواز یافتیم . برازنده نیست شناگران استقامت که اقیانوسی را در نوردیده اند از شنا کردن در حوض کوچکی ناتوان باشند.

2-    حضور رسانه های مستقل: مطبوعات یکی از جایگاه های قابل اعتنای تخلیه و کنترل هیجانات و شور مخرب و بنیان کن در جوامع است. این مهم برای جوامعی که قاعده هرم سنی آنها عریض تر از حد معمول است و جوانان تقدیر جامعه را رقم می زنند از اهمیت جدی تری برخوردار است. مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی می توانند در حوزه کارکردی نظارتی خود در کوتاه مدت، نفوذ برخی قطب های قدرت را در جامعه تضعیف یا تقویت کنند ولی در بلندمدت اگر امور بر مدار عدالت و قانون بچرخد و سیاست ها و روش های دموکراتیک ملحوظ نظر باشد، کار بر محور اعتدال بازمی گردد و اصولاً اقطاب افراطی در جامعه جای پایی نخواهند یافت.

3-    تاسی به منشور برادری حضرت امام راحل ومبارزه بی امان با تحجر و غرب زدگی: در منشور برادری امام راحل در جواب به سوال انصاری در خصوص دو جریان عمده زمان ایشان هر دو طرف را دلسوزان انقلاب نامید ودر همان سال‌های جنگ (1366) انقسامی رخ داد که امام با آن موافقت کردند و در منشور برادری بر کثرت در عین وحدت، میان نبردهای انقلاب تأکید کردند. مقام معظم رهبری در موارد متعدد یک گرایش را از نزدیکی به غرب و دیگری را از جمود فکری و تحجر بر حذر داشتند.اما در این میان آنچه که حائز اهمیت است تعمق در استراتژی استکبار و ضدانقلاب در حمایت از یک تفکر بمنظور جدا نمودن طیف گسترده ای از نزدیکان امام و دلسوزان انقلاب در دهه چهارم انقلاب است که توسط عده ای (شاید بتوان گفت ساده لوحان و فرصت طلبان)در داخل دامن زده شد و موجبات فاصله یافتن اصلاح طلبان از نظام گردید .این مهم نکات بارز فراوانی را بهمراه دارد که می بایست توسط آسیب شناسان مورد بررسی عمیق قرار گیرد.

4-    توان افزایی و ظرفیت سازی برای اجرای صحیح مولفه‌های حاکمیت خوب و درشان ملت ایران: ساختارهای نظام الهی اسلامی به نتایجی همچون عدم انحصار طلبی،آزادی اطلاعات و شفافیت،پاسخگویی،قانون گرایی و عدالت محوری منتهی می گردند که همگی از شاخص های حکمرانی خوب بوده و در آئین و سنت های ائمه اطهار و بزرگان شریعت دینی به وفور ظهور داشته اند.ساختارهای یاد شده در صورت بروز به شایسته سالاری و پاک دستی مدیران و کارگزاران منجر شده و جامعه ای ایده ال را ترسیم می نماید.ساختارهای ذکر گردیده قابل دفاع بوده و در ادوار گذشته نیز صدها هزار شهید و جانباز در این راه تقدیم آن گردید.

5-    ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و بازگشت به دوران طلایی حضرت امام راحل: شب قبولی قطعنامه کمتر خانه ای را می شد یافت که از آن صدای ناله و شیون شنیده نشود، گریه اهالی مقاومت و استقامت بر ادامه خونریزی نبود، اینان دلتنگ روزهایی بودند که سال ها حسرتش را کشیده بودند. سردار سال های رنج و استقامت (شهید حمید باکری) خوب می دانست که بعد از جنگ چه بر سر رزمندگان خواهد آمد، عده ای با دیدن اوضاع بعد از جنگ دق می کنند، دسته ای از گذشته درخشان خویش پشیمان می شوند و گروهی هم در مادیات دنیوی غرق می گردند. در دوران طلایی حضرت امام راحل بود که بیت المال بطرز شگفت انگیزی از ناحیه کارگزاران محافظت شده و دیدگاه مردم نسبت به دنیا عوض شده و فضایی بوجود آمد که عطر و بوی ایثار و شهادت و فداکاری آن را عطرآگین نمود.

6-    مبارزه با اشرافی گری حاکمان: آنچه که مسلم است آن است که تنها مزیت برخی در تصدی گری‌های دولتی دینداریشان می‌باشد و در این راه اگر به مولای متقیان حداقل اندکی تاسی نداشته باشند که دیگران از آن‌ها در سپردن پست‌های کلیدی اولاترند. به نظر حقیر زندگی مدیران در جمهوری اسلامی بایستی در حد فقیر‌ترین مردم باشد والا جلوسشان در موقعیت پیش آمده خیانتی بزرگ است.اگر شخصیتی نمی‌تواند در این حد زندگی کند بیخود می‌کند پای در جای پای بزرگان شریعت می‌گذارد. اگر قادر نیست خانواده‌اش را راضی سازد تا در حد کمترین مردم باشند می‌تواند با کناره گیری به دیگران این فرصت را ایجاد نماید تا در کنار فقرا به خدمت رسانی مشغول گردند.مگر در این مملکت قحط الرجال است که فردی با گرایشات رفاه طلبی در سازمان و یا اداره‌ای قبول مسئولیت نماید. اگر مدیران باند بازی را کنار بگذارند میلیون‌ها کار‌شناس و کاردان از میان جوانان وارد صحنه‌های خدمت می‌شوند که هر کدام می‌توانند گره‌ای از مشکلات مملکت باز نمایند.

7-     تلاش به دلیر کردن مردم: تلاش علی (ع) به دلیر کردن مردم بود تا خود را در مقابل قدرت نبازند، از حق اعتراض و انتقاد دست برندارند و با حقوق خود آشنا شوند؛ تا جایی که می‌فرمایند، «جامعه‌ای که ضعیف در آن حق خود را بدون لکنت زبان از قوی نگیرد، مقدس نیست.» یعنی نه تنها اعتراض، انتقاد و بیان اندیشه نباید هزینه‌ای داشته باشد، بلکه مردم دربیان مطالب خود هم نباید دچار لکنت شوند. امیرالمومنین با این حرکت دو لایه سعی داشت که قدرت را در خدمت مردم معرفی کند که باید سبب رشد و پیشرفت و نه تحقیر آنان شود.

8-    برخورد با جیره خواران و رانت خواران: شاید خطر اصلی آتی مملکت این باشد که ثروتهای باد آورده بدلایلی در خدمت سیاستهای بیگانگان قرار گرفنه و بحران سازی‌هایی صورت پذیرد. عافیت طلبی در شرایط حاضر بزرگ‌ترین خسران را بدنبال خواهد داشت. مطمئنا در صورت ادامه فرصت سوزی‌ها، حسرت در کنار هم بودن را موقعی خواهیم خورد که دیر شده است.

9-     توجه به دغدغه های اساسی زنان در حوزه های گوناگون : ضرورت همکاری و همدلی میان زنان و مردان برای دستیابی به اهداف بهبود واقعی شرایط زنان و در نهایت کل جامعه 

10-   انعطاف در قبال تغییرات تا حدی که به انحراف مبدل نگردد:  مفهوم تغییر واژه‌ای بظاهر ساده اما متغییری وابسته و پنهان در پس واژه‌های فراوان دیگری است که برای رسیدن به آن می‌بایست از حصارهای بسیاری عبور نمود. باور‌ها اعتقادات و ارزشهای پوشالی و دروغین و سنت‌های ناموزون که معمولا تناسبی هم با ادیان ندارند از موانع اساسی تغییر بوده و دستیابی به آن را مشکل‌تر می‌نماید.

11-   شایسته سالاری و مقابله شدید با ریاکاری : افراد متعهد ازغیر متعهدها چگونه تشخیص داده میشوند و آیا غیر از تظاهر معیاری برای تشخیص وجود دارد.فراوان بودند انسانهایی که بعنوان افراد متعهد شناخته میشدند و بعد از زمانی بیشترین ضربه را بر پیکره جامعه وارد ساختند.تاریخ نیز انسانهای زیادی سراغ دارد که در طول زمان ایمانشان تحلیل رفته وفاسد شده اند.بزرگترین اشتباه تاریخی جامعه ایرانی در دهه های اخیر این بوده که ملاک انتخاب در آن تعهدی بی تضمین بوده است و تشخیص افراد متعهد از غیرمتعهد تقریبا ناممکن میباشد و البته در این میان بدلایلی برخی دیرتر خود را نشان میدهند. میباید معیارهای تشخیص تغییر نماید و ارزیابی ها طوری طرح‌ریزی گردد که شایستگی افراد با مزیتهای آنان در حوزه های گوناگون مد نظر قرار گیرد. کانونهای ارزیابی می بایست صلاحیتهای فردی افراد را در طول زمان زیر نظر داشته باشند.پس از تصدی شغلی توسط یک مدیر افکار عمومی میتوانند کمک فراوانی در تشخیص انحرافات برنامه ای ؛فردی و سازمانی داشته باشند. اگر افکار عمومی بتوانند از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی سخن خویش را بیان نموده و با این روش بر امورات مدیران نظارت نمایند مطمئنا فساد در حد فوق العاده ای کاهش خواهد یافت. 

12-  پافشاری بر مطالبات اساسی مردم در خصوص آزادی و جمهوری و اسلام: در پاریس وقتی ازامام راحل می‌پرسیدند که «جمهوری» چیست؟ می‌فرمود آنچه در دنیا هست؛ یعنی پایه حکومت رای و رضایت مردم است و حکومت در مقابل آنان مسئول است و هیچ قدرتی نیست که مسئول و پاسخ‌گو نباشد. لوازم این جمهوریت هم آزادی اندیشه و بیان است؛ سپس وقتی سوال می‌کردند که حکومت اسلامی به چه معنی است؟ می‌گفتند در این حکومت که مردم پایه آن هستند، ارزش‌های اسلامی باید پیاده شود و نمونه آن را حکومت حضرت علی (ع) معرفی کردند. 

13-   تلاش در جهت وحدت ملی و دلجویی از معترضان منصف و صادق: در اسرع وقت در تمامی طیف ها پالایشی صحیح صورت گرفته و دسته بندی ها به گونه ای اتفاق بیفتد که فاصله ها بحداقل میزان خویش برسد.برخی ها بموقع به اختلاف افکنی ها اعتنا نمی کنند و وقتی متوجه حیلت اغیار میگردند که کار از کار گذشته و آنوقت است که می یابند مشترکاتشان با منفصلین خیلی بیشتر از متظاهرین بوده است.


رزومه و چرایی نوشته هایم :

 قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، ودیعه مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او، اسیر قیصر نمی شوم، زر خرید یهود نمی شوم، تسلیم فریسیان نمی شوم. بگذار بر قامت بلند و راستین قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم بکوبند، تا او که استوانه حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجویی بر قلمم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشسته ام، تا زر بداند و زور بداند و تزویر بداند، که امانت خدا را فرعونیان نمی توانند از من گرفت، ودیعه عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود. . (  شریعتی )

گشودن دفتر پربلای عشق هر کسی را نشاید عشق مشعل فروزانی است که تاابد درچشم هستی سوزان خواهدماند واین سوزانی عشق است که ویرانگراست البته برای آنهائیکه درک وفهم معنای عشق را داشته باشند.میدانم که گران است بر دلی تا بخواهد و بتواند از سر در عشق وارد گلزار والای سیر طریقت عاشقان گردد.واما چرا می نویسم و چرا و چگونه قلم بدست گرفته ام و چه می نویسم کلاس انشایم را خواهم نگاشت که چگونه همکلاسی هایم بدلیل انشاهای خوبی که مینوشتم ازم با خواهش و گاهی زور میخواستند انشاهایشان را بنویسم.شاید باور ننمائید اما بدلایلی از 9سالگی در بطن جریانات سیاسی بزرگ شده و سیاسی بار آمدم.از ایثار ها میگویم چون از همان اوان کودکی انقلاب و بعدها جنگ فکرم را به خود مشغول نمود.شبها تاصبح نمی خوابیدم و در مسجد و هسته های مقاومت کشیک میدادم.ذهنم مشغول مبارزه گردید.بدلیل کم بودن سن بارها با ترفندهای فراوان بدون تشکیل پرونده به جبهه های جنگ عزیمت نمودم.تا اینکه مسئولین بسیج راضی بر این گردیدند تا کارت جنگی برایم صادر نمایند و پرونده ای تشکیل دهند آنها هم از بس برای اعزام به جبهه کارت جنگی و شناسنامه جعل نموده بودم خسته شده بودند.در ماووت عراق ترکش و موج انفجار جنگ قلم طغیانگری بر دستم سپرد که خواهان پذیرش مسئولیتش نبودم.چندی نگذشته بود که با تیر خلاص بعثی ها راهی دیار ابدیت بودم.آخرین نفسهایم را می کشیدم.ندایی سوغات استقامت برایم آورد تا بمانم و از ناگفتنی های مبارزه ره توشه های خویش را بر قلم آورم.قلم تصویرگری که بعدها بارها شکستمش تا براه خویش گردم اما همان ندا امانم را برید در دانشگاه که بودم گفتنی ها را بر قلم می آوردم و از اصول واقعی!انقلاب دفاع می نمودم هر کسی برداشتی از دست نوشته هایم داشت روزی متهم به راستم می نمودند و روزگاری چپی قلمدادم میکردند
 هرکسی از ظن خود شد یار من         از درون من نجست اسرار من
کوچکترین باجی به گروههای راست و چپ ندادم و عزم خویش را جزم نمودم تا فریب گروههای ملی و چپ و راست را نخورم.با مقاله های به سیاق اینجانب ناموزون و به اذعان همگان ((آتشین))گروههای فکری مختلف را بر آشفتم و سید دانشگاه لقب یافتم.از جانب نشریات مختلف روزنامه ها و مراکز فرهنگی درخواست همکاری و ارائه مطلب برایم سرازیر گردید اما به جهاتی خط قرمزی بر خویش قائل گردیده و از همکاری امتناع کردم.شدیدا علاقمند گروههای خط امام(ره)بوده و با موضع گیری گروههای خط امام  در سالهای 68تا76در جهت مبارزه با خصوصی سازی موهوم خشنود گردیدم.هر چند ممکن است ادبیات قلم تراوشگرم قابل منتشر شدن نباشداما نیرویی که مولانا را بر آن داشت تا درس و وعظ و سروری قومی را رها نموده و حقیقت را جستجو نماید در من هر لحظه این ندای مولانا جلال الدین بلخی را تداعی می نماید که:
 قافیه اندیشم و دلدار من          گویدم مندیش جز دیدار من
و در این مقال نیز سخنی با همرزمان دارم ((من حقیقت را در میان کشته ها و شهدا دیدم در جائیکه دور و برم پر از کشته فی سبیل الله بود اما حقیقت میان زنده ها را کسی نمی بیند.خدای ناکرده و بگویند قصه شهدای گرانمایه یاد شده رویایی بیش نبود.روزی را بیاد آوریم که بندهای اسارت را پاره کردیم و بال و پر یافتیم پرواز کردیم و بالاخره یکی باید حقیقت را بگوید..از ورزش می نگارم چون در18سالگی به طبع شرایطی خاص مدیر یک باشگاه شده و با وجود سن کم تیم های مختلفی تشکیل داده و بازیکنانی تربیت کردم که اغلب به درجاتی رسیده و حتی ملی پوش شدند.در دانشگاه شیمی خواندم و بولتن های آزاد انجمن اسلامی پر بود از نگاشته های بنده که با نام سید شناخته شده بودم.هنری می نویسم چون از نوجوانی علاقه داشتم فیلم نقد کنم در آن دوران به مخملباف و ملاقلی پور و حاتمی کیا و سلحشور به جهت ارزشی بودن علاقه داشته ودر مطبوعات چند فیلم مخملباف را نقد کردم.از طب میگویم چون سابقه کار در درمان داشته و از نزدیک پژوهش هایی در این زمینه داشته ام.از اولیا می نویسم چون در خانه ای رشد نمودم که مهد برنامه های مذهبی بوده و پدر ومادرم مداح اهل بیت هستند.  

دیدگاهم در خصوص قدرت: قدرت در هر صورت آن فساد انگیز میباشد.چه بسیار متعهدانی که با کوچکترین نزدیکی به قدرت در منجلاب بزرگی گرفتار آمدند که گریز از آن ممکن نبوده است.در دوره های مختلف که سیاسیون از احزاب مختلف بر مسند قدرت جلوس می نمودند پیشنهاداتی فراوان می نمودند که از فرمانداری تا مدیر کلی را دربر می گرفت.در موردی به فرد پیشنهاد دهنده گفتم که در صورت پذیرش سمت مطروح چگونه و با کدامین معیار کار خواهم کرد؟ایشان گفتند طبعا بر اساس معیاری که از بالا دیکته میگردد.به ایشان عارض شدم که همین مطلب است که مرا در پذیرش مسئولیت مردد می نماید.من نمی توانم چون کسانی عمل نمایم که در سیتسمی فعالیت می نمایند که کوچکترین اعتقادی به آن ندارند.بنده در صورتی بر آن مسند جلوس میکنم که آنچنان عمل نمایم که وجدانم دستور میدهد.بنده نمی توانم بخاطر چند روز دنیا پای روی باورهایم بگذارم.افراد بیشماری را می شناختم که ناقلان راویان حدیث و قاریان قرآن و صالحان روزگار بودند و با عرض تاسف با تحصیل مال حتی بصورت مشروع آن (که به جد معتقد که مگر بقدر محدود ناممکن میباشد)از خود بیخود گشتند و بیراهه رفتند.اینجانب استقلال خویش را در هر صورت حفظ نموده و در شرایط متفاوت با عنایات باریتعالی بر خود مسلط گردیده ام.تاکنون مگر برای احقاق حقی و یا مطالبه دینی آنهم در خصوص دیگران،سراغ صاحبان زر و زور نرفته و در هر شرایط از تزویرکاران دوری جسته ام.شاید اگر فردی به اندازه بنده ارتباطات و موقعیتهای یاد شده را داشت به مقامات دنیوی فراوانی دست یافته و صاحب ثروت نجومی میگردید.چنانچه فراوانند کسانی که زمانی به ایشان ترحم می نمودم و اکنون یا کارتر بزرگ اقتصادی اند و یا در عین ناباوری در مقامات بزرگ سیاسی و ... جلوسی مبارک فرموده اند.اتفاقا دیروز فردی بصورت حضوری مراجعه نموده و سوال یاد شده را که عرض کردم مطرح نمود و بنده تحریک می نمود که از ارتباطات خویش بهره جسته و به قدرت و ثروت نزدیکتر گردم.در پاسخ ایشان متذکر شدم که من اگر به قدرت نزدیک شوم نمی توانم در مواقع ضرورت گفتنی های خویش را گفته و حقایقی را بر زبان آورم! و در آن صورت مشمول ذمه سروقامتان سبز جامه ای خواهم بود که عروسی خوبان را در حجله گاه منور پاکان دیدند و هیچ نگفتند.من که در اوقات ضرورت بی پروا در مقاطع گوناگون مطالبی را به روسای جمهور،مجلس و مجمع تشخیص مصلحت،نمایندگان مجلس و... بیان میدارم که بحوداله استقبال زیادی نیز در دنیای مجازی و رسانه ها بعمل میاید در صورت قرابت با اصحاب قدرت و ثروت میباید ساکت بنشینم.البته شخصیت منحصر بفردی دارم ولی مفتخرم که در چند روز مسافرخانه دنیا صداقت و صراحت را بهیچ بهایی نمی فروشم.آموخته ام که در درک حقایق کوتاهی ننموده و عافیت طلبی و محافظه کاری را جایز نشمارم.