ذکر، رهنمود خردها و بیداری جانهاست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :11
کل بازدید :40560
تعداد کل یاداشته ها : 28
03/11/29
11:49 ع

هرگاه مـرا مى دید از یوسف گمگشته اش سراغ مى گرفت. در حالى که بغض گلویش را مى فشرد و اشک در چشمانش حلقه مى زد مى گفت، مى دانى که من زندگى ام را در جنگ و انقلاب صرف کرده ام .از وضعیت فرزندان جانبازم هم اطلاع کامل دارى، دیدى که یوسفم را هم خود راهى نمودم، اگر از او خبرى دارى بگو، ناراحت نمى شوم. "یوسف کنگرى جوان فرزانه اى بود که در منطقه ماووت عراق همسنگر من بود و در جریان تک نیروهاى بعثى مفقودالاثر شده بود". مانده بودم با این پیرمرد روشن ضمیر چگونه روبرو شوم. او گمان می کرد من از شهادت یوسف خبر دارم ولى سخن نمى گویم. حاج صاحبعلی به رغم سن بالایش در کنار رزمنده ها در جبهه هاى مختلف حضور یافته و ایفاى وظیفه کرده بود . صدمات شیمیایى تن رنجورش را ضعیف تر و نحیف تر مى نمود و تنها آرزوى مرد آهنین دوران مبارزه، دیدار یوسف و یا دستکم آگاهى از سرنوشت فرزند دلبندش بود. اما عوارض شیمیایى به او امان نداد تا در دنیا به دیدار عزیزش نایل آید و حاج صاحبعلى کنگرى به فیض شهادت رسید و چندى نگذشت که پیکر پرپر شده یوسف هم به میهن اسلامى بازگشت. روحشان قرین الطـاف بیکران الهى باد و براى شادى روحشان صلوات. حمیدمظاهری راد